باورها و اعتقاداتی که فرد در مورد ارزش و اهمیت خود دارد، همان عزت نفس است. انسانی که عزت نفس دارد، خود را مقدس دانسته و چندان تحت تاثیر عقاید و نظرات دیگران قرار نمیگیرد.
اهمیت دادن به ارزشهای درونی، باورداشتن خود، عدم احساس شرم از نقایص و مشکلات و پذیرفتن خود به همان صورتی که هست، همگی مصادیقی از داشتن عزت نفس است.
افراد دارای عزت نفس برای خود ارزش و احترام قائلاند. به دنبال کشف خود و استعدادهایشان هستند و به شایستگیهای درونی خود ایمان دارند. برداشت و قضاوتی که افراد در مورد خود دارند، چگونگی برخورد آنها را با مسائل تعیین میکند. عزت نفس در واقع مجموعهای از ارزیابیها، تجارب، قضاوتها و باورهای افراد در مورد خویش است که معیاری برای ارزشقائلشدن یا نشدن افراد برای خود به شمار میآید.
عزت نفس با خودشیفتگی تفاوت اساسی دارد. افراد خودشیفته، خود را بیش از آن چه هستند، باور دارند و همواره در حال القای یک حقیقت کاذب به اطرافیان هستند. ولی فردی که عزت نفس دارد همواره آن را در عمل نشان میدهد و خود را همان طور که خود، تجربه کرده است، به دیگران میشناساند. عزت نفس، یک نوع قدرت درونی است که به ما کمک میکند تا با مسائل و مشکلات خود روبهرو شده، آنها را ریشهیابی کرده و بر اساس استعداد و توانایی خود برای حل آنها تلاش کنیم.
فردی که عزت نفس دارد، حتی اگر بارها شکست بخورد باز هم دست از تلاش برنداشته و تسلیم نمیشود و در خود، توانایی دستیابی به آرزوهایش را میبیند.
بالعکس کسی که عزت نفس نداشته باشد، خود را شایسته آنچه دوست دارد، نمیبیند و باور دارد که هیچگاه به آنچه طالبش است، نمیرسد و بر این اساس هیچ سعی و تلاشی هم نمیکند. عزت نفس همان خودباوری و قدرت و انگیزه کار و تلاش و کلید بسیاری از موفقیتهاست.
عوامل زیادی باعث ایجاد فقر و وضعیت نابههنجار اقتصادی میشوند: مواردی چون ناآگاهی، حوادث، وضعیت نامناسب اشتغال، بیعدالتی در توزیع ثروت و سرمایه ملی و ... از عوامل ایجاد فقر در جامعه هستند. اما باید توجه داشت که دلایل فردی زیادی هم عامل ایجاد فقر هستند. عدم وجود عزت نفس و خودباوری و عدم اتکا به خود، مصرفگرایی، عادت به کمک گرفتن و منتظر کمک دیگران بودن و ... هم میتواند از دلایل وجود فقر در جامعه باشد.
یکی از راههای کاهش فقر این است که افراد نیازمند جامعه را نسبت به تواناییهایشان آگاه ساخته و زمینه رشد و تعالی آنها را فراهم سازیم. روند معمول کمکهای اقتصادی و معیشتی به افراد کمتوان مالی نه تنها فقر را کاهش نمیدهد، بلکه منجر به ترویج بیانگیزگی و کاهش اعتماد به نفس در این افراد شده و آنان را از تواناییها و کارهای موثر و مفیدی که میتوانند برای ارتقای وضعیت مالی خود انجام دهند، دور میکند.
حتی چه بسا با فراهم کردن زمینههای توانمندسازی و بهرهمندی از استعدادهایشان به مرتبهی بالایی از اشتغال و همچنین درآمد برسند. وجود افراد کم توان بیانگیزه و بیهدفی که فقط نقش مصرفکننده دارند، در یک جامعه منجر به کاهش پویایی، پیشرفت و توسعه آن میشود. این نوع مصرفگرایی در درجه اول به ضرر خود آن افراد بوده و اتلاف زندگیهایی که بعضا میتوانستند بسیار مفید و کارساز باشند را در پی دارد.
“میخواهید کسی را یک روز سیر کنید، به او ماهی بدهید اما اگر قرار است برای همیشه ماهی داشته باشد، به او ماهیگیری یاد بدهید.” این ضربالمثل قدیمی چینی، بسیار خوب یادآور میشود و هدف و نیت ما را از یاری به مستمندان آشنا میسازد.
ابتدا باید نیت و مقصود خویش را به عنوان مددکار معین کنیم. آیا قرار است صرفا آنها زنده بمانند یا میخواهیم آنها هم زندگی کنند و احساس رضایت و خوشبختی داشته باشند؟ این مسالهی مهمی است. برای اینکه این افراد هم زندگی کنند، باید برنامهی اصولی و منظمی را پیش برد تا آنها نیز خود را باور داشته باشند و بدانند آنان هم میتوانند عضو مهمی از جامعه باشند. این نگاه، خودش یکی از حلقههای مفقوده عزت نفس است.
یکی از راههای اصلی دریافت نتیجه مطلوب از هر کاری پیگیری است. چنانچه کاری آغاز شود، ولی پیگیری وجود نداشته باشد نتیجه کار، هیچگاه آن نتیجه مورد نظر نخواهد بود و گاه انجام کارها بدون پیگیری لازم، نوعی اتلاف انرژی و زمان به حساب میآید. در این مورد خاص (ایجاد عزت نفس در مستمندان و خودباوری) هم برگزاری جلسات هماندیشی و هدایت افراد کمتوان مالی نوعی پیگیری برای دریافت ثمرهی مطلوب است.
با برگزاری هرچه بیشتر و تکرار چنین جلساتی، فرد مستمند در مییابد که به او اهمیت داده شده و افراد راهنما، کاملا جدی، پیگیر اهداف خود یعنی بالابردن عزت نفس در او هستند و این امر مسالهای مهم و قابل توجه است و همین اهمیت دادن دیگران به این موضوع منجر به افزایش اعتماد به نفس در فرد گشته و باور او را نسبت به ارزشهای انسانی خود افزایش داده و سرانجام منجر به بالارفتن عزت نفس در او میشود.
1- خودش را دوست بدارد و برای خودش ارزش قائل شود:
برای اینکه خودشان را دوست داشته باشند، باید به این باور برسند که انسان با هر ویژگیای که دارد (چه خوب چه بد) بدون قضاوت کردن خویش و سنجیدن تنها خصوصیات مثبت، همانگونه که هست، خود را بپذیرد و دوست داشته باشد. اگر خویش را موجودی بیارزش و سربار دیگران فرض کند، نمیتواند بر خود تکیه کند.
2- ایجاد و تقویت قدرت تصمیمگیری در مسائل و اثبات خویش
سستی در تصمیمگیری، شاید در نگاه اول چندان مهم به نظر نیاید، ولی مستمندان عادت کردهاند که دیگران برای آنها تصمیم بگیرند و یا تصمیماتی عجولانه و ناآگاهانه بگیرند که به غیر از صدمههای جبرانناپذیر، فایدهی دیگری نخواهد داشت. کسی که همیشه برایش تصمیم گرفتند و امر و نهی کردند، قادر به سنجیدن موقعیتها و تصمیمگیری نیست. از سوی دیگر برای اخذ یک تصمیم صحیح، باید آموزش ببیند که هوشیار، آگاهانه و بهدور از تعصب و خشم باشد.
3- نقاط قوت و مثبت خود را بشناسد
بسیاری از اوقات، افراد نیازمند، تنها با دیدن ظواهر و موقعیت خویش و غافل از استعدادهایشان، امیدی بر اتکاء به خود و آینده ندارند و تنها به کمکهای حامیان چشم دوختهاند. همین موضوع موجب از دست رفتن عزت نفس آنها میشود. باید جلسات همنشینی باشد و با مشورت و گفتگو با افراد با تجربه و ذیصلاح بتوانند استعدادهای نهفته آشکار شود و توانمندی آنان در زمینههای مختلف بررسی گردد.
4- آمادگی پذیرش کارهای دشوار و تازه را داشته باشند
پایینبودن عزت نفس سبب میشود که در مقابل فرصتهای جدید پیش رو، مقاومت کرده و راههای تازه را بر روی خودمان ببندیم. چنانچه اگر نیازمند، خود را باور داشته و عزت نفس داشته باشد، همهی سعی و تلاش خویش را بهکار میگیرد تا در موقعیتهای تازه، اتفاقا خود را محک بزند. البته لازم بهذکر است که هر کار دشواری قطعا کار خوب و مفیدی نیست و منظور از دشواری، اینجا بیشتر به معنای تغییر و پذیرش موقعیت جدید است که سختیهای خودش را دارد و برای رسیدن به وضعیتی بهتر، اهداف بالاتر در میانه راه، سست نشود.
5- بدون آنکه خودش را سرزنشکند از اشتباهاتش بگذرد
برای رو پای خود ایستادن، اول باید خودشان را ببخشند، اگر هر روز با خود فکر کند “که اگر فلان کار را نمیکردم الان این وضعیتم نبود”، نمیتواند قدمی بردارد. باید گذشته را کنار بگذارد و از آن درس بگیرد و بداند که همهی افراد در طول زندگیشان در حال آزمون و خطا هستند و مطمئنا خسارت و ضررهایی دیدهاند. بنابراین فقط تنها او نیست که متضرر، ناراحت و پشیمان است.
6- به خودش فرصت بدهد
برای ترک عادت و تغییر وضعیت نباید عجولانه رفتار کرد. چنین تحولاتی نیاز به تحمل، شکیبایی و سازگاری دارد. کسی که مدت زمان زیادی را بهصورت نیازمند زندگی کرده، مطمئنا برایش بسیار دشوار است که اول باور کند که دیگر نیاز به کمک دیگران ندارد و دوم نباید انتظار داشته باشد یک شبه راه صد ساله را بخواهد طی کند.
7- خود را لایق خوشبختی ببیند
فقدان عزت نفس سبب میشود افراد باور داشته باشند که ناتوانند و وضع زندگیشان هرگز تغییر نمیکند. بر این عقیده هم باشند که خوشبختی مال عدهی خاصی از جامعه است. رهاشدن از این تفکر، هم زمان میخواهد و هم تغییر در نگرش. با هماندیشی با افراد ذی صلاح و جلسات و پیشرفت آهسته و پیوسته، کمکم متوجه میشوند که آنها هم چیزی کمتر از بقیه نیستند و میتوانند لایق یک زندگی آسوده و با آرامش باشند و در نهایت، احساس خوشبختی کنند.