آنها باید روی پای خودشان بایستند
دنیا دیده است. از مدیران خوب بانکی کشور در ایجاد ساختارهای نوین و حالا بازنشست شده است. گرد سفیدی روی مویش نشسته است و لبخندی همیشگی، جزئی از هویت اوست. نگاهش مهربان و پدرانه است. دوست داری با او زیاد حرف بزنی اما تیکتیک ساعت این اجازه را نمیدهد. وجودش را وقف کار خیر کرد. سالها به مدیریت یک خیریهی خوشنام و ساده مشغول بوده و حالا تمام تجاربش را جمع کرده تا مددجویان و مستمندان، به جای آنکه هر ماه، ماهی بگیرند، ماهیگیری بیاموزند. آنقدر آدم خوشنام و مورد اعتمادی هست که خیرین به کمک او آمدهاند تا برای هدفی بزرگ، ساختمانی را در خیابان ظهیرالاسلام در محله بهارستان تجهیز کنند. با او به مصاحبه نشستیم که حاصل آن را میتوانید مطالعه کنید.
قبل از اینکه به فعالیتهای اجتماعی شما بپردازیم، لطفا از خودتان بگویید تا مخاطبین آشنایی مختصری با شما داشته باشند.
سلام خدمت شما. من سید حسن نواب کاشانی هستم. اهل تهران و متولد سال 1325. تحصیلات عالیه خودم را در کانادا دنبال کردم. دو لیسانس از دانشگاه کنکوردیا و فوق لیسانس از دانشگاه سر جورج ویلیام. سالها در وزارت صنایع و در بانک صنعت و معدن مدیر امور سیستمها بودم و بعد از سیزده سال با سمت مدیر امور طرح و برنامه، وارد بانک صادرات برای ایجاد سیستم سپهر شدم. بعد از آن وارد شرکت توسن شدم و سپس مدیریت هلدینگ توسن را به عهده گرفتم. سپس راهی بانک شهر و قائم مقام مدیرعامل در حوزه فناوری اطللاعات شدم. قبل و بعد از بازنشستگی هم در خدمت خیریه نورالزهرا (س) بودم که البته بعد از بازنشستگی، به صورت تماموقت مشغول هستم.
ممنون از توضیحات شما. وقتی گروه متن و این حجم فعالیت و امکانات سختافزاری را میبینیم، این سوال پیش میآید که قصه متن چیست؟
در طول بیست و پنج سال، مدیریت خیریه نورالزهرا (س) از تهیه جهیزیه و سیسمونی گرفته تا کمک به دیالیزیهای مستمند فعال بودیم. اما کمکم به این نتیجه رسیدم باید کار بهتری انجام داد. این چرخه تکراری که کمکهای مردمی جمعآوری کنیم و به نیازمندان بدهیم، کار ناقصی است. از طرفی دیدم ما خیریهها باید به سمت تخصصیشدن حرکت کنیم. مثل کاری که محک انجام داد و به کودکان سرطانی پرداخت. برای همین به فکر یک خیریه تخصصی در حوزه ایجاد اشتغال افتادیم تا دست افراد بیکار را در دست کارفرماها بگذاریم.
این ایده شما را مجموعه¬های دیگری در قالب نرم افزاری و هوشمند انجام میدهند و در سطح گسترده، متخصصین را به بنگاههای اقتصادی معرفی میکنند و درواقع یک حلقه واسط بین آنها هستند. فرق شما با آنها چیست؟
ما با مددجویانی مواجهیم که هیچ تخصصی ندارند و باید برایشان شغل پیدا کنیم. به همین دلیل، ابتدا، با کارفرماهایی که شناسایی کردیم رایزنی و نیازهایشان به نیروی انسانی را بررسی میکنیم. بعد از آن، با کمک همان کارفرماها شرایطی را فراهم میکنیم تا مددجویانی که به آن حوزه علاقه دارند، مهارتها و آموزشهای لازم را بیاموزند. بعد از اتمام آموزش، کارفرما خودش با آنها قراداد میبندد و آنها را در شکلهای مختلف به کار میگیرد.
با توجه به اینکه به سمت تخصصی شدن حرکت کردید، آیا با خیریههای دیگر همکاری دارید؟
بله اتفاقا یکی از کارهایی که روی آن انرژی ویژهای میگذاریم همین است. مثلا اگر خیریهای مشخصا روی دیالیزیها کار میکند، ما بخشی از مددجوهای خودمان را به آنها معرفی میکنیم و در قبال آن، برخی افراد تحت پوشش آنها را وارد فرآیندهای آموزش منجر به شغل قرار میدهیم. این کار به هر دو خیریه کمک میکند تا روز به روز تخصصیتر بشویم و از طرفی به مددجویان و افراد آسیبپذیر جامعه، خدمات بیشتری بدهیم.
شما به سمت تخصصی شدن روی آموزشهای منجر به شغل، حرکت میکنید به این معناست که بنا دارید فعالیتهای گذشته خود را محدود کنید و دیگر به خانوادههای نیازمند کمک نخواهید کرد؟
به هیچ وجه! ما سال گذشته نزدیک به 400 میلیون تومان بستههای غذایی تهیه کردیم. بیماران دیالیزی تحت پوشش را حمایت کردیم و چیزی از اقدامات گذشته را متوقف نکردیم. خیلی از این خانوادهها اصلا نمیتوانند کار کنند. افراد این خانوادهها یا به شدت مریض احوال هستند یا مسن. اصلا برای آنها نمیشود شغل ایجاد کرد. نتیجه اینکه ماموریتهای خیریه نورالزهرا (س) کماکان سر جای خودش هست و گروه متن که زیر نظر این خیریه کار میکند هم، ماموریت خودش را دنبال میکند.
فردی که سالها عادت کرده از خیریهها کمک بگیرد و بالاخره زندگیاش با کمکهای مردمی در حال گذران است، آیا حاضر است از این حاشیه امنیت و از این سبک زندگی که به آن عادت کرده بیرون بیاید؟ حاضر است دنبال مهارتآموزی برود و از فردا برود سر کار و خودش پول در بیاورد؟
متاسفانه یکی از مشکلات ما، بلکه بزرگترین مشکل ما همین چیزی است که شما گفتید. ما مشکلات دیگری داریم که آنها را حل میکنیم. مثلا بروکراسیها و قوانین حاکمیتی یا کمبود پول یا هرچیز دیگری. اما اینجا با فرهنگ نادرست بیش از نود درصد از مددجوها طرف هستیم که خیلی ما را آزار میدهد. برخی مددجویان به هر دلیلی میترسند از آن لاک خود بیرون بیایند. از اینکه چیز جدیدی یاد بگیرند و روی پای خود بایستند، هراس دارند. برای حل این مساله کلاسهای آگاهیبخشی و انگیزشی برگزار میکنیم. از خیرین روانشناس کمک میگیریم تا به هرحال بر این مساله هم فائق بشویم.
گروه متن الان کجاست و 5 سال دیگر میخواهد کجا باشد؟
الان حدودا 10 کارفرما و کارآفرین داریم و 63 شغل ایجاد کردیم. البته بعد از یکسال که این افراد را رصد کردیم متوجه شدیم 42 نفر سر کارشان باقی ماندهاند. این 42 نفر یعنی دستاورد ما طبق استانداردی که برای خودمان تعریف کردهایم و برای پنج سال آینده هم میخواهیم طبق چشمانداز خود به عنوان یک مرکز متمایز و تخصصی شناخته بشویم. جایی برای مراجعه خیریهها برای معرفی مددجویانی که به دنبال توانمندسازی منجر به شغل هستند و همچنین جایی که کارآفرینان به دنبال نیروی انسانی مناسب میگردند. امیدوارم در این دوره به عدد 500 تا 700 شغل در سال برسیم.
شما در تمام این سالها رنجها و غمهای زیادی دیدید و از طرفی حل مشکلات زیادی را تجربه کردید. آیا پیش آمده است که به خاطر موضوعی گریه کنید؟
قصه زندگی برخی از این خانواده ها بسیار شکننده است. رنجهای فراوان اقتصادی، فردی، اجتماعی دردناکی دارند. یخبندانی شدید در زندگی آنها حاکم است که گاهی امید به زندگی را در آنها به صفر میرساند. البته نمیخواهم در این مصاحبه این دردها را موشکافی کنیم. برای همین مشکلات، خیلی شبها وقتی از خیریه بیرون میآیم، تا به سر خیابان برسم اشک از چشمان من جاری میشود.
اگر به ده سال پیش یا بیست سال پیش برگردید، دوباره امور خیریه و کمک به مستمندان را انتخاب میکنید؟
کار خیر را انجام میدهم اما به صورت تخصصی! همیشه میگویم ای کاش از روز اول همین کار را انجام میدادم. همین ماموریت و همین استراتژی را در پیش میگرفتم که به جای ماهی، چوب ماهیگیری میدادم. معتقدم مددجو بیشتر از هرچیز به شغل، به حال خوب، به عزت و سربلندی نیاز دارد. باید خودش این را بفهمد. باید فرهنگش تغییر کند و همه این بایدها، تلاش ما را میطلبد. برخی از خیرین، فقط به دنبال تامین مواد غذایی برای مستمندان هستند و این جور کارها را قبول ندارند. البته آنها هم در جای خود، فکرشان درست است اما خیلی از خیرین قبول ندارند که باید به سمت توانمند کردن مددجو برویم تا خودش خرج خودش را دربیاورد. خوشبختانه بسیاری از خیرین هم در این راه با ما همراه شدهاند اما اگر از روز اول تخصصی کار میکردیم، این فرهنگ را بیشتر فراگیر میکردیم.
در این سالها، وقت و توان زیادی را صرف کارهای خیریه کردهاید که میتوانستید به کسب درآمدهای بیشتری معطوف کنید و رفاه بیشتری برای خود و خانواده خود فراهم کنید. برخی شاید بگویند به جای این همه کار خیر، پول بیشتری در میآوردید و بخشی از همین پول را به فقرا کمک میکردید؟
اولا خانواده من مخصوصا همسرم با من همراه هستند. همه آنها هرکدام در جایی و به نحوی دارند کارهای خیر انجام میدهند. دوم اینکه تمام سلولهای وجود من، در زمانی که دارم در موسسه کار میکنم، دارند لذت میبرند. من برای امور خیریه، فکر و اندیشه خودم را دارم. اینکه پول بیشتری دربیاورم و بخشی به فقرا و خیریهها بدهم، اصلا آن ارزش و لذت را ندارد. البته این کار سخت است و دردناک است. اما این درد در جای خودش دارای یک لذت پنهان است. به طور مثال ممکن است شما یکی از عزیزان خود را از دست بدهید و در غم او گریه کنید. اما گریه برای امام حسین (ع) با تمام غم و اندوهی که دارد، نهایتا به شادابی روح منجر میشود. کار خیریه برای من با تمام مشکلاتش، با تمام خستگیهایش، یک لذت روحی داشته و دارد که با هیچ ثروتی آن را عوض نمیکنم. وقتی کسی مشکلش حل میشود، وقتی خودم را در جریان آموزش یک جوان قرار میدهم و او روی پای خودش میایستد، بزرگترین لذت زندگی را میبرم.
شما تحصیلات خارج از کشور سطح بالایی داشتهاید، اقدامات ملی ارزشمندی نیز در کارنامه شما ثبت شده و کارهای خیر بزرگ و هوشمندانهای را انجام دادهاید. ارزشهای کلان و چارچوبهای شما در زندگی چه بوده که چنین دستاوردهایی را به دنبال داشته؟
آخرت، برای من بزرگترین آرمان است. نگاه من به این دنیا یک نگاه گذراست و ذهنم همیشه درگیر آخرت بوده. همیشه از خدا خواستهام که شرایطی برای من فراهم کند که آخرتم را آباد و رضایت او را جلب کنم. آخرتگرایی به عنوان استراتژی اصلی من در زندگی، توفیقات دنیوی زیادی برای من رقم زده که خدا را از این بابت شاکرم.
به عنوان حسن ختام مصاحبه، اگر قرار باشد، چه برای فرزندان خودتان، چه افرادی که هم سن و سال فرزندان شما بودهاند و به کمک شما به جایی رسیدهاند، یک میراث معنوی در قالب سه توصیه بر جای بگذارید، چه خواهید گفت؟
اولا میگویم: تا میتوانید از کار و تلاش دست برندارید. چیزی به نام بازنشستگی نباید وجود داشته باشد. دوم اینکه توکلتان در هر امری به خدا باشد. این توکل به خدا معجزه میکند. انسان را شاداب و امیدوار نگه میدارد. سوم اینکه به دنبال رضای خدا باشید. در هر کاری رضای او را در نظر بگیرید و برای خدا کار کنید.