یکی از دلایل به وجود آمدن فاصله طبقاتی، فاصله توانایی انسانها در کسب درآمد است. فعلا میخواهیم تنها عامل موفقیت فردی را ثروت در نظر بگیریم (البته از روی تسامح و نه واقعیت) و از عوامل مختلف بهدستآوردن ثروت از جمله امکانات، هوش، وراثت، حمایت خانواده و جامعه، سلامت جسم و محیط مناسب صرف نظر کنیم. از این رو تمرکز ما روی مفهومی درونزا خواهد بود که ثروت میتواند ناشی از آن بشود.
برخی صاحبنظران و فعالان حوزه توسعه فردی از جمله جک کنفیلد تمرکز و توجهی جدی روی مفهوم درونزایی ثروت دارند. آنها آن را ناشی از جوشش ناشی از استعداد و علاقه و پرورش آن در بیرون میدانند که البته با اقداماتی مشخص باید تبدیل به ثروت بشوند.
اما همهی اینها نیاز به پرورش دارند. آگاهسازی و اطلاعرسانی نیاز دارد. آموزش، تعامل و توسعه ارتباطات را میطلبد. از همه مهمتر وقتی با یک مستمند یا مددجو مواجه هستیم.
البته ما به دنبال این نیستیم که همه آدمها به یک میزان توانمند بشوند و به یک میزان کسب ثروت کنند. بلکه میخواهیم از مسیر افزایش توانمندسازی انسانها، سهمی در کاهش فاصله فاحش طبقاتی داشته باشیم.
در این مقاله ابتدا مفهوم توانمندسازی را بررسی میکنیم. سپس از ضرورت این مهم در مورد مستمندان و مددجویان سخن خواهیم گفت. سپس به راهکارهایی در خصوص حصول نتیجه، اشاره خواهیم کرد.
امروزه کاربرد این واژه بسیار وسعت یافته است. بهگونهای که مدیران شرکتها و موسسات، آن را راهحل و داروی شفابخش برای بهبود عملکرد یک مجموعه میدانند. توانمندسازی در سالهای اخیر در حوزههای گوناگون به صورت وسیعی مورد استفاده قرار گرفته است، بسیاری از سازمانها و نهادها درباره توانمندسازی افراد و کارکنانشان صحبت و توصیه میکنند.
این نشان میدهد که مفهوم توانمندسازی فقط متوقف به قشر ضعیف و مستمند و بیکار جامعه نیست. بلکه در حیطههای مختلف جغرافیای فرهنگی دارای کاربرد و کارکرد است.
در فرهنگ انگلیسی آکسفورد معادل کلمه توانمندی لغت Empower که این گونه تعریف شده است: اعطای قدرت یا اختیار به کسی تا بتواند چیزی را انجام دهد یا ایجاد این حس در فرد تا او بتواند کارهای بیشتری انجام دهد.
در این راستا توانمندسازی در اصطلاح به معنای قدرتمند شدن، نیرومند شدن و متنفذ بودن است و دقیقاً واژهای است که در مقابل ناتوانی میایستد.
فراهم شدن زمینههایی در جهت ایجاد تواناییهای یادگیری، افزایش سطح دانش، مهارتها، تکنیکها و ارتباطات از جمله ارتباطهای اجتماعی است. همچنین میتوان آن را ایجاد تغییراتی مطلوب در کلیه ابعاد زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی به حساب آورد.
این مفهوم در واقعیت زیربنایی برای آمادگی ذهنی جهت ایفای نقش مفید و اقدام در جهت بهبود وضع موجود است. بستری برای افراد، فرصتی برای بروز خلاقیت و نوآوریها، ایدهها و فرآیندی که با آموزش، مهارتآموزی، توزیع عادلانه منابع و انگیزهبخشی در راستای ارتقاء مسئولیتپذیری است.
توانمندسازی در قشرهای ضعیف جامعه از اهمیت بیشتری نسبت به سایر اقشار برخوردار است. زیرا افراد نیازمند، شاید قشری جدا از اجتماع که سهمی از جامعه ندارند، به نظر برسند. اما قشر ضعیف و مستمند بهعنوان یک پتانسیل و نیروی بالقوه، بسیار میتواند بر پیشرفت جامعه و رشد آن تاثیرگذار باشد.
در حال حاضر نظام مدیریت منابع انسانی و سیاستگذاریهای وابسته، فاقد چارچوب مناسبی برای توانمندسازی این قشر از جامعه است. برای ترقی جامعه به سمت یک جامعه سالم با مشکلات کمتر میبایست نهادها، موسسات و نیکوکاران بر افراد آسیبدیده متمرکز شوند.
آنان که ظاهرا جایگاهی در سطح اجتماع ندارند و حق و حقوقشان نادیده گرفته میشود و شاید از نگاه برخی، فردی ضعیف و ناتوان هستند که جز آنکه مشکلاتی را بر جامعه بیافزایند، کاری از آنها بر نمیآید! میتوان گفت فقر، توان و اختیار را از انسان میگیرد تا جایی که حتی میتواند او را به فردی ترسو و بزدل تبدیل کند که توانایی و جرات انجام هیچ کار و فعالیتی را ندارد و قدرت اراده هم از او سلب میشود.
مطالعات افرادی چون سندهیل مولای ناتان در این باره خواندنی است.
اما کسی که در مسیر توانمندسازی قرار بگیرد، تمام لحظات زندگی خود و خانوادهاش ارزشمند میشود. او نسبت به حیاتش، امیدوار و به اهداف خود در آینده میاندیشد. همچنین برای دستیابی به آنها برنامهریزی و همت میکند. کنترل زندگی خویش را به دست میگیرد و به سطح مطلوبی از آگاهی میرسد که بتواند تصمیمات درست و اساسی را خودش اخذ کند. نیازمندان به واسطه آگاهی، مهارتآموزی و مشاوره، صاحب توانایی و قدرت میشوند و در حقیقت، توانمندسازی، رونمایی از این قدرت نهفته است.
توانمندسازی راهبرد و تکنیکی موثر در راستای بهبود و ارتقای بهرهوری افراد در یک اجتماع است. قدم گذاشتن در این راه، در ابتدای کار شاید کمک به یک فرد یا یک خانواده باشد؛ اما در قدم دوم، گسترشِ این امر با همراهی همه، کمک به تکتک خانوادههای جامعه است.
جامعهای که گرفتار فقر و تنگدستی است با معضلات و آسیبهای اجتماعی متعددی چون رفتارهای ناشایست، جرم و جنایت، انحرافات اجتماعی، نابرابری و... همراه است. وجود اختلافهای طبقانی، ساختار نامطلوب اقتصادی و توزیع ناعادلانه امکانات از عوامل این مصیبت بر جامعه است.
هدف از توانمندسازی ایجاد نهادی است متشکل از مددکاران، کارآفرینان، کارفرمایان، مشاوران و نیکوکاران متحد و مشتاق که همگی برای ارتقای وضعیت فقر و تنگدستی جامعه سعی و تلاش دارند. توانمندسازی علاوه بر تعالی ارزشهای فردی، متمرکز در بهبود و تقویت اوضاع اجتماعی و اقتصادی یک اجتماع است تا با این چشمانداز به سطوح بهتری از ابعاد زندگی برای شهروندان برسد.
توانمندسازی با رشد شخصیت همهی افراد، عدالت را بیشتر از همیشه پررنگ میکند و به بیان دیگر، توانمندسازی راهی است برای کمک به عدالت، توزیع عادلانه، رفاه بیشتر و سلامت روان مردم.
هر فردی دارای نقاط قوت و ضعف بسیاری است، این در حالی است که این قشر از جامعه در اثر محرومیتهای مالی و فرهنگی، مهارتها و تواناییهای بالقوه خود را نادیده گرفته و فضایی برای نشان دادن و ارزیابی توانمندیهای خود نداشتهاند؛ لذا لازم است با افزایش عزت نفس و خودباوری، تواناییهای بالقوه آنها را به بالفعل تبدیل کنیم و آنها را از بند کمبودهایشان رها سازیم و اهداف واقعبینانهای را برایشان تدوین نماییم.
سه اصل مهم در توانمندانه زیستن بدین شرح است:
1- فعالیتی را که بتوان آن را پیوسته با احساس خوشبختی تکرار کرد، توانمندانه است. این اصل را میتوان در عملکرد فردی پیشبینی کرد.
2- ضروری است که برتری خود را نسبت به دیگران در همه جنبههای کار نشان دهیم.
3- در جهت ارتقاء توانمندیها بکوشیم. نه لزوماً رفع کاستیها و زدودن مشکلات.
توانمندسازی اجتماعی تولید ثروتی است که اقشار مستضعف با استفاده از آن شایستگیها، نگرشها، مهارتها و تجارب جدیدی خلق میکنند. اتفاق خاصی را رقم میزنند که در طی آن، هم خودشان حس بهتری به زندگی دارند و هم مانند دیگران، خدمات مناسبی به جامعه ارائه میکنند.
تحقیقات و پژوهشها حاکی از آن است که بین توانمندسازی فرد با توانمندسازی جامعه، رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. در نتیجه، زمانی که افراد توانمند در یک اجتماع در کنار هم قرار بگیرند، جامعهی توانمندی را تشکیل میدهند.
اغلب اوقات، افراد از توانمندیهای خود به صورت کامل و مشخص مطلع نیستند و دائماً عوامل محیطی و کمبودها را مانع رشد و پیشرفت خود میدانند. به طور مثال: شاید فردی فکر کند که اگر شرایط محیطی مهیا باشد، بتواند مدیر یک مجموعه رستوران شود. در حالی که از سختیهای کار مطلع نبوده و پتانسیلهای شخصیتی این کار را دارا نباشد. حال، مشاور با صحبت و جلسات متعدد در ابتدا از مشکلات زمینهای مددجو با خبر میشود و راهحلهایی در جهت شناخت، گشایش یا کنار آمدن با مساله را ارائه میدهد؛ سپس با انجام تست ام بی تی ای خصوصیات روانی، اجتماعی و شخصیتی فرد را مورد بررسی قرار میدهد و ضمن اطلاع از شرایط محیطی فرد، به جمعبندی پرداخته و برای بهبود زندگی فرد، برنامهریزی میکند تا بتواند بیشترین بهره را از پتانسیلها و تواناییهای خویش ببرد.
طبق آموزههای دینی و فرهنگی، استفاده از ایدههای دیگران و مشورتکردن، بسیار با ارزش است. لذا برای آغاز کار در شرایطی که تجربهی اولیه وجود ندارد، هماندیشی و تهیه پیشنویس و اولویتبندی کارها با افرادی که ویژگیهای شخصیتی اصلح و با تجربه در امور را دارا می باشند، بسیار مهم است. پس از آغاز مسیر نیز نیازمند جلسات هفتگی و ماهیانهای هستیم که روند انجام کار، مشکلات پیشرو و اتفاقات پیشبینی نشده در مسیر را با همکاری و هماهنگی یکدیگر حل نماییم.
پس از آنکه نتایج مشاوره در یک چک لیست مشخص و به صورت یک استراتژی تدوین شده، معین گشت، هر دو طرف، چه مددکاران و چه مددجویان باید مکلف به انجام وظایف روزانه خود باشند و گزارش هفتگی عملکرد و پیشرفت کار را به مددکاران ارائه دهند. ضمناً لازم است در طی مسیر، مددکاران، موانع سر راه مددجویان را با استفاده از روشهای درست و آزمودهشده، هموار سازند. لازم به ذکر است که در طی این مسیر، سختیها و موانعی وجود دارد که لازمهی آن، داشتن صبر و شکیبایی میباشد و در پایان، باید توجه داشت که عدم اجرای ضوابط، توسط طرفین باید توسط مدیران ارشد موسسهها پیگیری شود.
یکی از اصول مهم در پیشبرد این اهداف، آموزش صحیح و پرورش افراد در امور مختلف استعدادیابی است. استعدادیابی مساله جدی و دارای اهمیت زیادی میباشد. چنانچه افراد تحت آموزش بر اساس استعدادهای طبیعی و ذاتی خود هدایت شوند، نتایج حاصل از آموزش و پرورش آنها بسیار موثر و کاربردی خواهد بود. اگر افراد بر اساس استعدادهای خدادادی خود آموزش ببینند، ناخودآگاه در آن موضوع خاص به دلیل داشتن استعداد و توانایی کافی، به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا میکند. آموزش افراد بر اساس استعدادهایشان قرار گرفتن آنها در مسیر درست و دستیابی به اهداف است. در این صورت است که آموزش، امری کاملاً مفید خواهد بود. زیرا اگر آموزش و استعداد افراد نباشد، چیزی جز اتلاف وقت، انرژی و هزینه در بر نخواهد بود و نتیجه مطلوبی هم نخواهد داشت.
در بحث آموزش افراد مستمند به منظور کاهش وابستگی، خودکفایی و ورود به بازار کار، اگر به دنبال نتایج مطلوب و کارآمد هستیم، باید به برگزاری جلسات متعدد هم اندیشی، متهعد و پایبند باشیم و توان بالقوه این افراد را کشف کرده و آن را به تواناییهای بالفعل تبدیل کنیم. در چنین حالتی است که میتوان گفت قدم مهمی را برداشتهایم و این افراد را بهصورت کاملاً حرفهای و اصولی وارد بازار کار کردهایم. اگر این افراد بر اساس استعدادهایشان آموزش ببینند، موفقیتهای زیادی کسب میکنند و میتوانند به شرایط زندگی مناسب دست پیدا کنند. بنابراین بحث استعدادیابی، مسالهای بسیار مهم و اساسی بوده و از گامهای آغازین توانمندسازی مستمندان است.
افراد مختلف، علایق گوناگونی دارند؛ اما باید توجه داشت برای موفقیت در یک زمینه خاص، تنها علاقه فرد کافی نیست و وی باید بر اساس استعداد خود، علایقش را انتخاب کند. ممکن است کسی به دلیل موقعیت شغلی در جامعه به آن علاقه نشان دهد و یا بر اساس مشاهده زندگی افراد موفق در یک زمینه ورزشی، خود را از علاقهمندان به آن ورزش بداند.
چنین علایقی معمولاً کاذب است و افراد تنها بر اساس موقعیتها و ظواهر قابل توجه آن شغل و یا آن ورزش به چنین حرفههایی علاقه نشان میدهند. در صورتی که ممکن است از نظر شخصیتی و جسمانی اصلاً استعدادی در آن زمینه نداشته باشند. اگر فرد، شناخت کافی از شخصیت خود داشته باشد، آن زمان علایق و استعدادهایش همسو میشود.
یک علاقه اصیل، علاقهای است که از استعدادها بر میخیزد. در حالی که علاقه کاذب ناشی از تاثیرپذیری مشاهدات ظاهری افراد از وضعیت افراد موفق است. لازم است فرد، ارزشها و استعدادهایش را بشناسد، در جهت دستیابی به علایق واقعی و اصیل خود تلاش کرده و با تعیین اهداف مشخص، استعداد خود را برای دستیابی به آنها به کار گیرد.
شناخت استعدادها نتیجه شناخت افراد از خود است. در آغاز راه توانمندسازی افراد مستمند، انجام تستها و برگزاری کلاسهای خودشناسی و روانکاوی است که باعث میشود افراد، علایق واقعی خود را بر اساس استعدادهایشان بیابند. سپس بر اساس آنها آموزش ببینند و چون به آن علاقه دارند، بحث آموزش را جدی گرفته و برای دستیابی به آنچه دوست دارند، تلاش میکنند.
با توجه به مشکلات اشتغال و اقتصادی مددجویان، نیاز به آموزش مهارتهای عملی در کشور، امری بسیار ضروری میباشد. از آنجایی که این افراد در محرومترین شرایط، رشد و نمو مییابند، فاقد مهارتهای عملی در جهت ایجاد کسب و کار برای خود میباشند و استخدام ادارات و مراکز دولتی در کشور نیز ممکن است پاسخگوی اشتغال این افراد نباشد. لذا یادگیری مهارتهای عملی و خدماتی متناسب با علاقهمندی، توانایی و نیاز روز کشور نه تنها آنان را از انحرافات و فساد نجات میدهد بلکه کمک بسیار زیادی به صنعت و اقتصاد کشور میکند و میتواند آنها را در آینده نه چندان دور از مدجو به مددکار و کار آفرین تبدیل نماید.
حضور و مشارکت افراد با نفوذ و تاثیرگذار در فرآیند تواناسازی مستمندان بسیار اهمیت دارد. برای رسیدن به این هدف، همه دستاندرکاران باید در کنار هم، کوشا و پایبند باشند. برقراری نظم، انضباط و تدوین قوانین حمایتی از افراد آسیبپذیر جزو ضوابط اولیه تیمهای حمایتی میباشد.
باید توجه داشت، موقعیتهای کاری در این زمینه، شاید مانند سایر مشاغل، دارای ساعات مشخص کاری باشند، ولیکن تجربه و تحقیقات انجام شده در این حوزه نشان میدهد که افراد مددکار، برای پیشبرد اهداف، نیاز است حتی زمانهایی از وقت خویش را به مددجویان اختصاص دهند. تماس و پشتیبانیهای منظم و پیگیریها، وظایف اصلی شغل آنان است. زمانی یک نهاد میتواند توانمند عمل کند که افراد در بخشهای مختلف، در انجام فعالیتها با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند.
توانمندسازی بدون صرف هزینه و سرمایهگذاری امکانپذیر نیست. این امر مستلزم سرمایهگذاری بلند مدت و همچنین کمک و یاری خیرین و نیکوکاران است. وجود سرمایه و شرایط مطلوب، برای استخدام و همکاری منابع انسانی اعم از مددکاران، مشاوران و افراد مسئول و همچنین بحث آموزش، مهارتآموزی، جلسات مشاوره و نظارت و ارزشیابی، امری ضروری و حیاتی است.
زمان، مهمترین عامل در پیشبرد یک هدف و آرمان است. زمان عنصر اساسی در یک برنامه هدفمند است، باید توجه داشت که برای رسیدن به مقصد نباید عجله کرد. تحقق آرمانها نیازمند زمان است.
سرمایهگذاری و صرف هزینه در این راه، یک چشم انداز بلندمدت است. در این مسیر، ما در حال ایجاد نگرشی نو به مستمندان هستیم، تا این چشمانداز در جامعه، جایگاه خودش را پیدا کند و به یک فرهنگ تبدیل شود.
شاید شما نیکوکاران در کوتاهمدت از پیشرفت کار و نتایج توانمندی مستمندان دلسرد شوید. ولی شما در ایجاد یک فرهنگ، قدم گذاشتهاید. شما اینبار نمیخواهید فقط دست چند خانواده را بگیرید و آنان را سیر کنید که محتاج نان شب نباشند؛ شما برای سلامت جامعه و توانمندی کل افراد جامعه قدم نهادهاید. توانمندسازی افراد و پیرو آن، توانمندی جامعه، راه سخت و دشواری است که یک روزه تحقق پیدا نمیکند.
توانمندسازی ایجاد فرصت و موقعیتی است که در آن بتوان به فرد مستمند با توجه به برنامهریزیهای انجامشده، اعتماد کرد و ارتباط سازندهای میان مددجویان و مددکاران برقرار شود و مددجویان در سطحی از آمادگی ذهنی قرار بگیرند که با کسب اعتماد به نفس، شغل و حرفه داشته باشند و از همه مهمتر، رضایت شغلی از فرصت پیش آمده داشته باشند.
توانمندسازی مستمندان زمانی به وقوع میپیوندد که افراد، به درستی آموزش دیده باشند. دورههای ضروری مهم مهارتآموزی را به خوبی گذرانده باشند و از اطلاعات کافی و مناسب و امکانات ممکن برخوردار باشند.
سه عامل اساسی در توانمندسازی مستمندان که منجر به رضایت افراد در توانمندی میگردد، به شرح زیر است:
گام اول در توانمندسازی مستمندان، شفافسازی برنامهها، انتظارات و هدفها است. زمانی مددجویان میتوانند رشد و توانایی پیدا کنند که تصویر روشنی از آیندهای که از آنها انتظار میرود، داشته باشند. مددکاران باید بهطور واضح، نتایج مورد انتظار را تعریف کرده و بهطور مکرر با مددجویان و نیکوکاران ارتباط برقرار کنند تا همگی به خوبی متوجه مسئولیتهای خویش شوند.
گام دوم برای توانمندسازی این قشر، حمایت از آنان با تهیه منابع و امکانات مورد نیاز برای ترقی و رفع و یا کاهش موانع و محدودیتها است. تیم حمایت که در موارد فوق به آن اشاره شد، با تأمین نیازها و خواستههای این استراتژی، آنان را توانمند میکند. در این راه، علاوه بر فراهم آوردن زمان، منابع و تسهیلات لازم، تشویق لازمهی اساسی در دستیابی به اهداف میباشد. در حقیقت، تحسین و تقدیر، نیروی محرکهای برای ادامه کار و تحمل سختی ها و دشواریها است. همچنین تاییدی مبنی بر رضایت از کار میباشد و شوقی در فرد ایجاد میشود که احساس مفید بودن پیدا کرده و آنرا با امیدواری دنبال میکند.
اعطای قدرت به مستمندان برای ایجاد استقلال کامل در انجام وظایفشان است. وقتی این افراد بدانند چه کارها و مسئولیتهایی از آنان انتظار میرود و از حمایت و پشتیبانی کافی برای به ثمر رساندن آن برخوردار باشند، در این صورت، بهترین کاری که یک مددکار میتواند انجام دهد، این است که حمایتگری او به منزله مزاحمت نباشد.
برای توانمندسازی مستمندان، باید یک الگو مناسب باشید و همچنین الگوهای درست را معرفی کنید.
در قبال رفتار و اعمال خود، پاسخگو باشید و همین را از مددجویان انتظار داشته باشید.
شنوای صحبتها و گرفتاریهای مستمندان باشید و برای این موضوع، زمان اختصاص دهید.
صادق باشید، دورو نباشید. طوری رفتار نکنید که باعث ایجاد شک و تردید و نهایتا سلب اعتماد شود.
اعتماد به مددجویان در انجام وظایفشان، سبب افزایش اعتماد به نفس آنها در کارهایشان میشود. بنابراین میتوان مسئولیتهای بیشتری به مددجویان محول کرد تا انگیزه و رغبت بیشتری برای موفقیت داشته باشند.
الگو و مصداق خوبی از نظم و انضباط در امور باشید.
متکبر نباشید و از خود بزرگبینی بپرهیزید.
ارتباط با آنان به صورت منظم و مؤثر باشد. اگر احساس کنند که مدتهاست که به کار خود مشغولند، بدون اینکه خبری از آنها گرفته شود یا وظیفهی جدیدی واگذار شود، ممکن است احساس کنند دوباره تنها هستند و نمیتوانند بیشتر از این پیشرفت کنند.
نگرشهای مثبت را سر لوحه کار و زندگی خود و متقاضیان کمک قرار دهید. با طرز فکر مثبت و امیدوارانه به مددجویان انگیزه دهید. اگر همیشه استرس داشته و بیقرار باشید، این نگرانی را به آنها هم منتقل میکنید. نگاه شما نباید به آینده و تلاششان منفی باشد، بلکه حضور با نفوذ شما در کنارشان، قوت قلبی باشد برای نگرش سازنده به آینده و به ثمر رسیدن تلاش مددجویان و تیم حمایت.
وظایف هرکس متناسب با ظرفیتش و به روشنی مشخص شود. مطمئن شوید که هنگام اختصاص وظایف و مسئولیتها به مددجویان، ابهام و کژفهمی وجود نداشته باشد. از این رو، مددجویان هم دقیقاً آنچه را که از آنها انتظار میرود، انجام میدهند.
از انتقاد تند و تهدید مددجویان بپرهیزید. حواستان باشد هدف، تاثیر مثبت بر روحیه و عملکرد آنهاست. صدمههای احساسی و درونی، به شدت تاثیر سو بر آنان دارد و گاهی به حدی میتواند مخرب باشد که در رسیدن به هدف توانمندی، مشکل ایجاد میکند. انتقادات باید به هنگام با ملاحظه و سازنده باشد.
از تحقیر و تمسخر اجتناب کنید. گاهی اوقات قصد شما هم خیر است اما نحوهی برخوردتان بسیار مهم است. چرا که ممکن است اثر رفتار شما تا ابد باقی بماند، ارزشها و تواناییهایشان دوباره دستکم گرفته شود. کوتهبینی به حالت تحقیر کردن و طعنه زدن نه تنها سبب پیشرفت و بهبودی آنان بلکه توجه صرفا معطوف به دردها، رنجها، نگرانیها و دغدغههایشان میشود.
دوستانه رفتار کنید، اما صمیمی نشوید. رفتارتان کاملا باید کنترل شده باشد. مددجو، نباید به شما تا حدی وابسته شود که عدم حضور شما، مانعی در رسیدن به اهداف باشد. اما طرز رفتارتان هم نباید از روی ترحم و دلسوزی باشد. بهگونهای رفتار کنید که احساس کنند از حال و روزشان مطلعید و برایشان اهمیت قائلید.
محترم باشید. برای انگیزهبخشی در توانمندی مستمندان، باید به آنها احترام بگذارید. مقررات و ضوابط را با احترام و طمانینه ارائه دهید، قبل از شروع کار وقت بگذارید تا او هم سؤالات یا نگرانیهایی که دارد، برطرف شود. همچنین حتما برای زمان آنان هم ارزش قائل شوید و از آنها نخواهید که هر شب تا دیر وقت باید کار کنند یا هیچ زمانی برای زندگی خودشان نداشته باشند.
به آنها عزت نفس بدهید. ازرشهای انسانی آنها را یادآوری کنید. کاری کنید که انسانبودن و محترمبودن را به یاد بیاورند. از این مسیر، حس خوب استقلال و برابری با دیگران را برایشان یادآوری کنید. بدون عزت نفس و بدون توجه به اینکه جوهرهی انسان با تمنا از دیگران منافات دارد، توانمندسازی مسیر سختی خواهد داشت. باید توجه داشته باشیم که توانمندسازی، یک الگوی مکانیکی و یک فرآیند خشک و بی روح نیست. روح حاکم بر این اقدام، توجه جدی به مفهوم عزت نفس است.
گروه متن وابسته به خیریه نورالزهرا تلاش میکند در حین اقدام برای ارتقا اجتماعی مددجویان و توانمندسازی منجر به شغل، خودش را در معرض پیشرفت قرار دهد. فرآیندهای خود را بهبود بخشد و راهبردهای خود را به روز کند.
مطمئنا ما با انسانها مواجهیم. مخلوقاتی که مثل ما به احترام، رشد و حال خوب نیاز دارند. ما همه، برابر هستیم و در کنار هم. پس باید در بهبود زندگی یکدیگر تلاش کنیم.
این تلاش بدون توجه به مفاهیم علمی و پژوهشی و تکیه بر تجربههای گرانسنگ، به جایی نمیرسد. باید مدام و پیوسته در جهت تولید محتوا و به اشتراکگذاری تجربهها و یافتهها اقدام کنیم تا یکدیگر را در جریان همهی امور، قرار داده باشیم.
اقدام، کسب تجربه، مکتوبکردن و به اشتراک گذاری، تنها بخشی از راهبردهای گروه متن است. جایی که تلاش میکند مددجو را به فردی مستقل و مفید برای جامعه تبدیل کند.