زمانی بود که آدمهای خیر و دانایی که مفهوم خدمات اجتماعی برایشان اهمیت داشت، دور هم جمع میشدند و خیریهای راه میانداختند. آنها به افراد آسیبدیده، مستمند و نیازمند کمک میکردند. البته هنوز هم این جریان برقرار است و روزبهروز به تعداد این خیریهها افزوده میشود.
وقتی وارد این خیریهها میشوید و با انبوده پروندهها از سویی و خدمات مختلف خیریه از دیگر سو مواجه میشوید، عمق داستان را بیشتر متوجه میشوید. داستانی از دردهای نهفته در لایههای زیرین جامعه که خیریهها گاهی خود را ناتوان از حل مشکلات میبینند.
از بیماری و هزینههای سرسامآور درمان گرفته تا هزینههای شروع یک زندگی ساده. عروسی و عقد و جهیزیه و ...
مبحث مسکن که این سالها به یک ابرمشکل تبدیل شده و در بسیاری از موارد از توان خیلی از خیریهها خارج شده است. هزینه رهن یک خانه، معادل قیمتی است که تا همین چند سال پیش، قیمت یک خانه بود یعنی یک فاجعهی دیگر برای قشر آسیبپذیر.
افزایش تعداد مددجویان و گرههای جدی حتی در طبقه متوسط، نشان میهد که طیف خیرین و مددکاران اجتماعی و افرادی که با انگیزههای مختلف پا در عرصه کار خیر میگذارند، باید مدیریت بهتری بر منابع داشته باشند.
منابع موجود در خیریهها شامل جریان نقدینگی، امکانات لجستیک، نیروی انسانی، هزینههای نگهداری و ... است. فرآیند جذب منابع مالی و دریافت کمک، خودش به تنهایی یک اقدام هزینهبر است که به انرژی فراوانی نیاز دارد.
در چنین اوضاعی، اینکه یک خیریه بخواهد به تنهایی تامین خوراک حداقلی، حمایت از دیالیزیها، اقدامات برای مسکن و پیدا کردن شغل را در دستور کار خود قرار دهد، مطمئنا روش خوبی نیست. با چنین روشی راندمان کار پایین خواهد بود و خروجیها و نتایج حاصل از آن مطلوب نمیباشد.
با تخصصیشدن خیریه و تمرکز اقدامات آنها روی یک موضوع خاص، سمت و سوی انرژیها، منابع مالی ومعنوی و برنامهها جهتگیری مشخصی پیدا میکند.
برنامهریزان میدانند موفقیت و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، متمرکز بر چه اموری است و عدم موفقیت در یک کار با موفقیت نه چندان چشمگیر در کار دیگر، توجیهی نخواهد داشت.
منابع مالی، نیروی انسانی و لجستیک در مسیری متمرکز میشوند که میتوانند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
تصور کنید در شهری مثل تهران، به جای اینکه انبوه خیریههای هر کوی و برزن بخواهند مشکلات بیماران کلیوی را برطرف کنند، این خیریهها با آن همه امکاناتی که یکجا جمع کردهاند، نهایتا تعداد محدودی را میتوانند پشتیبانی کنند.
اما اگر یکی دو خیریه در سطح شهر، مشخصا متمرکز بر کار کلیه باشند، اقدامات خوبی میتوانند انجام بدهند.
برندسازی در حوزه خیریه تخصصی، یک اقدام مهم و اساسی است. مردم و خیرین در سطح شهر باید بدانند که خیریه الف، دارای هویت سازمانی مشخص روی چه موضوعی کار میکند. استفاده از دانش برندینگ در این خصوص ضروری است. این اولین گامی است که در گامهای بعد تاثیر جدی دارد.
پروموشنهایی برای دریافت کمکهای خاص مثل مساجد، مراسم ختم، نذورات و ... از جمله اقداماتی است که جریانهای مالی قوی و پایدار ایجاد میکند.
بهطور مثال، همان خیریه تخصصی کلیه که برندسازی مناسب و پروموشنهای خوبی تعریف کرده است را در نظر بگیرید. قدرت رایزنی با مراکز خدماتی مثلا بیمارستانها از طریق یک خیریه تخصصی بسیار موثرتر از یک خیریه ضعیف محلی است. خیریههای تخصصی با رایزنی با بیمارستانها، پزشکان و اخذ تخفیفهای مناسب از آنها میتوانند گامی جدی بردارند.
مطمئنا جامعهی پزشکی به چنین سازمانهایی اعتماد و اقبال بیشتری خواهند داشت و در یک مسیر حرفهای همکاریهای بیشتری خواهند کرد.
اعلام شماره حساب در یک فضای مالی شیشهای میتواند کمکهای خرد مردمی را به انبوهی از جریانهای مالی تبدیل کند که جان بسیاری از انسانهای ناتوان را نجات دهد. انسانهایی که ممکن است سرپرست یک خانواده باشند و فقدانشان به فقرای جامعه بیافزاید.
خیریههای تخصصی با کمک سازمانهای پزشکی میتوانند به اولویتبندی بهتری در مورد تخصیص منابع مالی برسند. اینکه کدام بیمار وضعیت اورژانسی دارد یا اینکه کدامیک میتواند در نوبت قرار گیرد نیز از یک خیریه تخصصی بر میآید.
چه بسیار بیمارانی که به دلیل عدم توانایی یک خیریه عمومی مورد توجه اورژانسی قرار نگرفتهاند و خانوادهی آنها داغدار شدهاند.
در ذیل پیشنهادهایی برای تشکیل خیریههای تخصصی ارائه میکنیم. در این پیشنهادها، به دنبال ارائه الگوهای کلان، اقدامات عملیاتی و تدوین برخی استراتژیها هستیم.
خیریههای تخصصی درمانی نیز باید در برخی موارد تخصصیتر بشوند. بهطور مثال، مشکلات کلیوی و دیالیزی، مسائل زنان و ...
این خیریهها ضمن برندسازی برای جذب منابع مالی، باید اقدام اساسی دیگری انجام دهند که آن مذاکره با با بیمارستانها و پزشکان است. آنها باید تعداد مراکز درمانی طرف قرارداد خود را بالا ببرند و بیماران را به آنجا ارجاع دهند.
نکته مهم در این کار، ساختار سازمانی موجه و هدفمند است. اقدامات پر سروصدا و کمّی و بدون کیفیت مطمئنا مفید نیستند. تشکیل پرونده، رصد بیمار، ایجاد ارتباط موثر با پزشک یا مراکز درمان تا رسیدن به نتیجه مطلوب، ضروی است.
نتیجه مطلوب یعنی پایدار شدن وضعیت جسمی بیمار و رسیدن به مرحله مراقبت. پس از آن، مبحث آزمایشات و معاینههای دورهای مطرح میشود که آن هم باید در چارچوب و پروتکلهای خیریه صورت پذیرد.
این خیریهها از نیازهای ضروری جامعه هستند. خیریه نورالزهرا با تشکیل گروه داخلی تحت عنوان توانمندسازی نور، اقدام به چنین فعالیتی کرده است.
رایزنی با کارفرماها، بررسی نیازهای آنها و تطبیق با جامعه مستمند و جویای کار و ارائه آموزشهای لازم از اولین اقدامات چنین خیریههایی است.
پس از انجام آموزشها و کسب مهارتهای لازم، آن افراد به کارفرماهایی که قبلا با آنها رایزنی شده است معرفی میشوند. البته این پایان کار نیست.
بسیاری از افرادی که عادت به دریافت کمک از دیگران داشتهاند، خیلی سخت سر کار میروند و اگر بروند، ماندگاری آنها کوتاه است. از این رو رصد و پیگیری آنها و برگزاری جلسات مشاوره دائم، حداقل تا دو سال ضروری است.
مشکل مسکن به یک داستان غمانگیز در کشور ما تبدیل شده است. این مهم نیز برای خانوادهها نیاز به خیریه تخصصی دارد. این خیریهها میتوانند با اقدامات رسانهای و جذب همکاری صاحبان املاک و ایجاد فضای خیرخواهانه، بخشی از جامعه خود را به ثبات در امر مسکن برسانند.
کمک برای خرید مسکن، کمک برای تامین منابع مالی جهت رهن، حل اختلاف میان مالکان و مستاجران که ناشی از ضعف فرهنگی است و منشا بسیاری از خانهبهدوشیهاست و ... میتوانند اقدامات یک خیریه تخصصی مسکن باشند.
این خیریهها باید مراقب باشند وارد کار ساخت و ساز نشوند و دامان خود را از هرگونه اتهام، مبرا نگاه دارند. آنها باید هدف خود را بهبود وضعیت مسکن جامعهی هدف خود قرار بدهند.
زنان سرپرست خانوار یکی از آسیبپذیرترین قشر از مددجویان هستند. تامین شغل، کمکهای مالی، حمایتهای اجتماعی، مراقبت از سلامت آنها و ارائهی آموزشهای مستمر، چیزی است که فقط از یک خیریه تخصصی بر میآید.
خیریههای تخصصی زنان سرپرست خانوار، ضمن ایجاد چتر حمایت اقتصادی، باید حمایتهای معنوی و اجتماعی خود را نیز گسترش دهند و امنیت خاطر را برای آنها رقم بزنند.
فقر و اعتیاد در بسیاری از مواقع در هم گره خوردهاند. یک خانواده فقیر که یک فرد معتاد هم در آن هست، با خرواری از مشکلات طرف هستند. اعتیاد و فقر در کنار هم آتش به پا میکنند.
جداکردن فرد معتاد از خانواده برای ترک اعتیاد، آموزش و پرورش و بازیابی، نیاز به اقدامات تخصصی و متمرکزی دارد که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد.
صرف معرفی فرد معتاد به کمپهای ترک اعتیاد، مشکلی را حل نمیکند. بسیاری از آنها دوباره به اول داستان برمیگردند. بنابراین لازم است پس از ترک، تا مدتها این فرد را مورد رصد و آموزش و حمایت قرار داد و با همکاری خیریههای تخصصی شغل، برای آنها کار و درآمد ایجاد کرد.